آیا ثوابی که برای برخی دعاها ذکر کرده اند صحیح است ؟

 آیا ثواب خواندن دعاى «اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و رسلک على محمد و آل محمد» که درباره آن نوشته شده: هر کس این دعا را بخواند، بر او گناهى تا یک سال نوشته نمى‏شود، یا هر کس هر روز ده مرتبه سوره توحید بخواند، خداوند در آن روز گناهى براى او نمى‏نویسد تا این که دماغ شیطان به خاک مالیده شود» صحیح است؟
جواب: درباره دعاهایى که وارد شده و ثواب بسیارى براى آنها نقل شده است، باید به چند نکته توجه شود:
1 - آیا چنین روایتى در کتب روایى معتبر آمده است؟
2 - اگر موجود بود، باید در سند و دلالت آن بررسى کنیم که آیا این روایت صحیح است و از نظر دلالت و متن، عیب و خدشه‏اى به آن وارد نیست؟
3 - امامى که حدیث را بیان فرموده، آن را به چه کسى یا چه کسانى گفته است؟ شخصى که امام(ع) به او سفارش دعا را مى‏کند، آیا با سواد بوده یا بى سواد؟ آیا مشکل روحى و افسردگى و روحیه ناامیدى داشته؟ آیا شخصى دیرباور بوده یا زود باور؟ محله‏اى که زندگى مى‏کرده، سنى نشین بوده یا شیعه نشین؟ آیا در جلسه غیر از او، کسان دیگرى حضور داشته‏اند؟ اگر دیگران بوده‏اند، داراى چه مسلک و خصوصیات اخلاقى و روحى بوده‏اند و...
4 - آیا رواى حدیث که کلام امام را شنیده، آن را خوب و صحیح تلقى کرده، یعنى آیا کلام امام را خوب فهمیده و در نقل آن آیا الفاظ امام را نقل کرده یا مضمون کلام امام را نقل به معنا کرده؟
5 - آیا امام(ع) در بیان این همه ثواب براى یک دعا درصدد تشویق کردن او بوده؟ اگر مقصود تشویق بوده، آیا فقط تشویق براى او بوده یا براى تمامى افراد؟
همه این خصوصیات در بیان و مقصود امام(ع) مؤثر است. تشخیص مراد واقعى و فهم این گونه روایات، هم چنین سایر روایات کار ساده‏اى نیست.
آنچه مهم است:
این گونه روایات را که مشتمل بر ادعیه است، به مضمون دعا دقت کنیم. اگر خود نمى‏توانیم، به علما و کارشاسان عرضه کنیم. اگر تشخیص داده شد که مضمون دعا با متون اسلامى و با مبانى کلامى و عقیدتى منافاتى ندارد، دعا را به قصد رجا و به امید رسیدن به ثواب بخوانیم.
در احادیث معروف به «من بلغ» وارد شده که هر کس براساس روایتى که بیانگر ثوابى است، به امید رسیدن به آن ثواب عمل کند، خداوند به او همان ثواب را عطا مى‏کند، گرچه حدیث صحیح نباشد.(1)
در مورد این دعا باید عرض کنیم: در کتاب مستدرک الوسایل جلد 6 ص 92 از امام صادق(ع) از پدران گرامى‏اش از رسول الله(ص) نقل شده است: «هر کس بعد از نماز جمعه سوره حمد را یک مرتبه و سوره ناس و فلق را هفت مرتبه بخواند... و هر کس بگوید: اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و انبیاءک على محمد و آله... تا یک سال گناهى بر او نوشته نمى‏شود».
در کتاب‏هاى دیگر نیز این روایت موجود است.
بعد از توضیح مطالب سابق اگر کسى این صلوات را در روز جمعه (که روز بسیار پرفضیلتى است و ثواب اعمال چندین برابر است) انجام دهد، ثواب عظیمى به او عطا مى‏شود و توفیقى پیدا مى‏کند که تا مدتى به گناه آلوده نشود. البته تصمیم فرد در ترک گناه بسیار مهم است. این گونه روایات ناظر به شخصى است که بقیه آداب دعا و وظائف دینى را رعایت کند.
نکته مهم در این گونه روایات آن است که مضمون چنین روایتى هیچ گاه به طور مطلق صحیح نخواهد بود و حتماً داراى قیود و شرایطى است، مثلاً همین حدیث مورد نظر اگر به صورت مطلق صحیح باشد، به معناى آزاد بودن شخص تا یک سال است که هر گناهى را انجام دهد، که به طور یقین این معنا صحیح نمى‏باشد؛ زرا فلسفه دعاها و مناجات براى نزدیک شدن انسان به خداوند و دورى از معاصى و گناهان است. چگونه مى‏تواند خواندن یک دعا، مجوزى براى انجام گناهان و دور شدن از خداوند و رحمت الهى باشد؟!
پى‏نوشت‏ها:
1 - کافى، ج‏2، ص 87، باب من بلغه ثواب من الله.

نظر اسلام در مورد سحر و جادو چیست؟

 
سحر در لغت به معناى کار لطیف، ظریف و عجیبى است که علّت آن مخفى است و درعرف شرع به کارى مى‏گویند که سبب و علّتش مخفى باشد و انسان خیال کند که واقعیت دارد، ولى خدعه و فریب‏کارى باشد.(1)
سحر را با جادو و کهانت به یک معنا مى‏دانند. سحرگاه تصرّف در چشم بیننده است هرچیزى را بر خلاف آن چه هست، به چشم او آورد و گاه کارى باشد که چیزى را بر خلاف صورت و جنس آن مصوّر سازد که غالباً همراه با نیرنک و خدعه و تردستى و خیال پرورى است.(2)
سحر با توجه به اسبابش داراى اقسامى است که در ذیل به برخى از آن اشاره مى‏کنیم:
أ) سحر اسباب مادى محسوس دارد. این سحر جزء علوم غریبه شمرده مى‏شود، مانند کسانى که به خوردن سم و مانند آن عادت کرده‏اند و سموم در آن‏ها اثر نمى‏گذارد و این کار غیر عادى در اثر تمرین صاحبان این حرفه انجام مى‏گیرد.
ب) سحر اسباب مادى غیر محسوس دارد. در این قسم ساحران کارهاى مادى خارق العاده انجام مى‏دهند. این امور مستند به یک سلسله علل و اسباب طبیعى و مادى است، ولى در اثر سرعت عمل، محسوس ما نیست، مانند کار شعبده بازان.
ج) سحر با اسباب معنوى در ارتباط است. این قسم در اثر قدرت اراده و روح است که مى‏تواند کار غیر عادى نظیر پیشگویى و ارائه غیب (خواه غیب مکانى و خواه غیب زمانى یعنى حادثه‏اى را را که اکنون در آن مکان غایب یا حادثه‏اى را که در زمان آینده اتفاق مى‏افتد) انجام دهد. البته این قسم گاهى مطابق با واقع و گاهى غیر مطابق با واقع است.
ارتباط با جنیان و یارى گرفتن از آن‏ها در امور سحرآمیز مى‏تواند از این قسم باشد.
در برخى موارد، درست و نادرست بودن گزارش‏ها براى این استکه روح از جهان تجرّد است و اگر سرگرمى روح از عالم طبیعت کم شود، به جهان خود که عالم غیب است سر مى‏زند و مى‏تواند از آن جهان ره آوردى داشته باشد، ولى چون معصوم نیست، گاهى بد مى‏فهمد و بد گزارش مى‏دهد و گاهى حق مى‏فهمد و حق گزارش مى‏دهد.(3)
اما باید توجه داشت که برخى از ساحران که مدّعى سحر نوع سوّم اند، بازیگرانى بیش نیستند و در قوه خیال انسان تصرف مى‏کنند و بر آدمى اثر خیالى مى‏گذارند، یعنى گرچه سحر یک اثر واقعى بر آدمى مى‏گذارد، ولى این اثر واقعى به صورت مستقیم نیست و دلیلى بر وقوع آن نداریم، بلکه کانال این اثر، قوّه تخیّل انسان‏ها است. این ساحران با کارهایى در خیال بیننده اثر مى‏گذارند و بیننده سحر اگر انسان ضعیفى باشد، بازار ساحران بسیار گرم خواهد بود، اما اگر انسان قوى باشد، خیال او به آسانى در اختیار ساحران قرار نمى‏گیرد.
به همین جهت است که سر و کار ساحران دغل باز همیشه با خردسالان یا افراد ساده لوح است. ساحر در خیال بیننده اثر مى‏گذارد و آن گاه خیال بیننده در خود او اثر مى‏گذارد و احساس رفتار خاصى در او ایجاد مى‏کند. هر چه خیال تلقین شده قوى‏تر باشد، اثرش روى فرد بیننده قوى‏تر است.
علت امر آن است که انسان از آن جا که کارهایش را با اراده انجام مى‏دهد، اراده‏اش بر علم او متّکى است. در واقع شخصى به مقتضاى علمش اراده مى‏کند. در این حال فرقى نمى‏کند که علم او مطابق با واقع و حقیقى باشد یا این که تخیّلى و خلاف واقع باشد.
در هر صورت بر اساس آن علم، عمل مى‏کند، مثلاً اگر مار و عقرب در کنار شخصى که تا کنون آن را ندیده و نشناخته است بگذرد، هیچ گاه نمى‏هراسد و فرار نمى‏کند. انسان وقتى مى‏ترسد که چیزى را خطرناک بداند. بر این اساس اگر ریسمانى را ببیند و خیال کند که مار است، از آن مى‏ترسد و فرار مى‏کند، در حالى که در واقع مارى وجود ندارد.
ساحر دغل کار نیر با تصرف در قوه خیال آدمى او را وادار مى‏سازد بر اساس تخیلات غیر واقعى و حقیقى حرکات و اعمالى را انجام دهد که منشأش صور خیالى است، نه چیز دیگر.(4)
از بررسى کلمه سحر و مشتقات آن در قرآن به این نتیجه مى‏رسیم که سحر به دو بخش تقسیم مى‏شود:
أ) بخشى از سحر در حقیقت فریفتن، تردستى، شعبده بازى و چشم بندى است و حقیقتى ندارد، چنان که قرآن مى‏فرماید: »ریسمان‏ها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خیال مى‏شد که حرکت مى‏کنند«.(5)
هم چنین آمده است: »هنگامى که ریسمان‏ها را انداختند، چشم‏هاى مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب نمودند«.(6)
ب) برخى از انواع سحر به راستى اثر مى‏گذارد. آیه 102 سوره بقره داستان هاروت و ماروت را بیان مى‏کند و مى‏فرماید: آن دو سحر هایى را به مردم مى‏آموختند، ولى آنان که سحر رإ؛خخ فرا مى‏گرفتند، بین مرد و همسرش جدایى مى‏انداختند: »فیتعلمون منها ما یفرقون به بین المرء و زوجه« یا »ویتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم؛ چیزهایى را که به آنان ضرر مى‏رساند و نفعى نمى‏بخشید مى‏آموختند«.
در اسلام از یادگیرى سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگرى به شدت منع شده و از نظر تمام فقهاى اسلام یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است. در ذیل به برخى از روایات معتبر اشاره مى‏کنیم:
على(ع) مى‏فرماید: »کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلّى قطع مى‏شود«.(7)
یادگیرى سحر به قصد ابطال آن اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفایى مى‏بایست عدّه‏اى سحر را بیاموزند تا اگر مدّعى دروغگویى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوى او را ابطال نماید و دروغ مدّعى را فاش سازند.
یکى از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر، مزد مى‏گرفت، خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى‏گرفتم.
خرج زندگى من از همین راه تأمین مى‏شد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام داده‏ام، ولى اکنون آن را ترک نموده و توبه کرده‏ام. آیا براى من راه نجاتى هست؟
امام صادق(ع) فرمود: »عقده و گره سحر را باز کن، ولى گره جادوگرى مزن«.(8)
از این حدیث استفاده مى‏شود که براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل به آن اشکال ندارد.
بنابراین از آیات و روایات استفاده مى‏شود که سحر واقعیت دارد و قرآن نوعى از سحر را قبول کرده و مى‏فرماید: »ما هم بضارین به مِن أحد إلا بإذن اللَّه؛(9) نمى‏توانند به واسطه سحر به کسى ضررى برسانند مگر به اذن خدا«. پس معلوم مى‏شود که سحر واقعیت دارد و نمى‏توان وجود آن را انکار کرد یا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز.
نکته قابل توجه این که سحر در اسلام ممنوع و از گناهان کبیره است، چرا که در بسیارى از موارد باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن عقاید افراد ساده دل مى‏شود.
البته این حکم اسلامى مانند بسیارى از احکام دیگر موارد استثنا دارد، از جمله فرا گرفتن سحر براى ابطال ادّعاى مدّعیان دروغین و یا براى از بین بردن اثر آن در مورد کسانى که آسیب دیده‏اند.
در مورد سحر مطالب فراوان دیگرى است که از جهات مختلف مى‏توان به بررسى آن پرداخت.
براى توضیح بیشتر رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج 1، ص 377.
پى نوشت‏ها:
1. بحارالأنوار، ج 56، ص 277.
2. سید مصطفى دشتى، معارف و معاریف، ج 6، کلمه سحر، لغت نامه دهخدا، ج 8، کلمه سحر.
3. برگرفته از المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایى، مؤسسه اعلمى للمطبوعات، ج 1، ص 327.
4. تفسیر موضوعى قرآن کریم، آیة اللَّه عبداللَّه جوادى آملى، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اوّل، بهار 1378، ج اوّل، ص 111 - 115.
5. طه (20) آیه 66.
6. اعراف (7) آیه 161.
7. وسائل الشیعه، ج 12، باب 25، از ابواب ما یکتسب به، حدیث 7، ص 107.
8. همان، حدیث 1، ص 105.
9. بقره (2) آیه 102.

آیا چشم زخم حقیقت و مبناى علمى دارد؟

 آیا چشم زخم حقیقت و مبناى علمى دارد؟ اگر جواب مثبت است، آیه و روایتى ذکر کنید. راه مقابله با چشم زخم چیست؟
جواب: بسیارى از مردم اعتقاد دارند برخى چشم‏ها اثرى خاص دارند که در صورت نگریستن به کسى یا چیزى، در آن اثر گذاشته، اگر انسان است، بیمار یا دیوانه گشته، اشیا در هم شکسته مى‏شود. این امر ممکن بوده و قابل انکار نمى‏باشد.
چشم زخم در آیات و روایات
در عصر پیامبر(ص) میان قبیله بنى اسد بد چشمانى بودند که چشمانشان اثرات به خصوصى در اشیا مى‏نهاد اینان تصمیم گرفتن با چشم خویش پیامبر را صدمه و زیانى بزنند که آیه: »و إنْ یکاد الّذین...«(1) نازل شد.
مرحوم طبرسى مى‏فرماید: »معناى آیه این است که وقتى ذکر (قرآن) را از تو مى‏شنوند، با نظرى سرشار از کینه و خشم به تو نظر مى‏کنند، به طورى که مى‏خواهند با نگاه تیزشان تو را بکشند«.(2)
حضرت یعقوب به فرزندانش فرمود: »اى فرزندانم! از یک در داخل نشوید و از درهاى گوناگون وارد شوید«.(3) مفسران نقل نموده‏اند که حضرت یعقوب(ع) بیم آن داشت که مردم به فرزندانش رشک برده و مورد چشم زخم واقع شوند،(4) زیرا، این احتمال را مى‏داد که وقتى یازده برادر جوان و رشید با هم وارد بر عزیز مصر شوند، مورد چشم زخم قرار گیرند.
رسول خدا(ص) فرمود: »چشم زخم حقیقت دارد تا آن جا که قلّه کوه را فرود آورد« و امیرمؤمنان مى‏فرمایند: »چشم زخم حق است و توسّل به دعا براى دفع آن نیز حق است«.(5).
چشم زخم از جهتِ مبانى علمى
حقیقت مسئله از دیدگاه دانش بشرى کاملاً مشخص نمى‏باشد، هر چند نظریه هایى ابراز شده است، از آن جمله بسیارى از دانشمندان معتقدند در برخى از چشم‏ها نیروى مغناطیسى خاصى نهفته است که کارآیى زیادى دارد، حتى با تمرین و ممارست مى‏توان آن را پرورش داد.
خواب مغناطیسى از طریق نیروى مغناطیسى چشم‏ها است.
»اشعه لیزر« شعاعى است نامریى و توانسته کارى کند که از هیچ سلاح مخرّبى ساخته نیست. حال پذیرش وجود نیرویى در برخى چشم‏ها که از طریق امواج به خصوصى در دیگران اثر بگذارد، امر عجیبى نخواهد بود.(6)
روح انسان بر اثر ریاضت‏ها به درجه‏اى مى‏رسد که آثارى در جسم بر جاى مى‏گذارد، حال جسم گاهى اعضاى بدن است که شمشیر و سوزن و میخ و آتش در آن اثر نمى‏کند و گاهى چشم است که مى‏تواند آثارى را بر جاى گذارد که چشم زخم از آن جمله باشد.
پس اگر چه مسئله از جهت علمى کاملاً روشن نمى‏باشد، اما جایى براى انکار وجود ندارد و نظریه‏هاى علمى نمى‏تواند خلاف آن را ثابت کند.
مرحوم طباطبائى(ره) در ذیل آیه 51 سوره قلم مى‏فرماید: »... مراد از آیه چشم زدن است که نوعى از تأثیرات نفسانى است و دلیل عقلى بر نفى آن نداریم، بلکه حوادثى دیده شده که با چشم زدن منطبق است و روایاتى طبق آن وارد شده، دلیلى ندارد که آن را انکار نموده و بگوییم عقیده خرافى است«.(7)
ادعیه مقابله با چشم زخم
در روایات وارد شده که پیامبر براى امام حسن و امام حسین(ع) از »رقیه« گرفت و این دعا را خواند: »أعیذ کما بکلمات التامة و أسماء اللَّه الحسنى کلّها عامة، مِن شر السامة و الْهامة، و مِن شرِّ کل عینٍ لامة، و مِن شر حاسدٍ إذا حسد؛ شما را به کلمات تامه و اسماى حسناى خداوند از شر مرگ و حیوانات موذى و هر چشم بد و حسود آن گاه که حسد ورزد مى‏سپارم«.(8)
حضرت امام صادق(ع) فرمود: »هرگاه بخواهید با هیأتى آراسته و چشمگیر از خانه بیرون روید، معوذتین (قل اعوذ برب الفلق... و قل اعوذ بربّ النّاس...) را بخوانید تا چشمى در شما اثر نکند«.(9)
در حاشیه کتاب مفاتیح الجنان، ادعیه چندى ذکر شده است.
پذیرش وجود چشم زخم، نباید آدمى را به دامان خرافه وامور عوامانه سوق دهد. به این نکته توجه داشته باشید که پناه بردن به برخى امورخرافى براى دفع آن خلاف شرع است. از سوى دیگر دامنه تأثیر این گونه امور محدود است و همه عالم هستى در تحت فرمان خدا است.
پى نوشت‏ها:
1. قلم ( ) آیه 51.
2. مجمع البیان، ج 10، ص 341.
3. یوسف (12) آیه 67.
4. این قول به مفسرانى همچون ابن عباس، قتاده و ضحاک نسبت داده شده است.
5. نهج البلاغه، حکمت 400.
6. تفسیر نمونه، ج 24، ص 426.
7. تفسیر المیزان، ج 19، ذیل آیه.
8. تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 400.
9. بحارالانوار، ج 95، ص 133.